گاهی آدم حالی دارد
که راجع به آنچه که در دل و ذهنش میگذرد
نه میتواند با کسی حرف بزند و نه حتی میتواند
جایی چیزی بنویسد
فقط میتواند با خیالش برود به هرجایی که میخواهد ....
به گذشته ، به آینده ، به هر رویایی که زمانی رویا بود ...
دوباره بهار ...
دوباره اردیبهشت لعنتی و تلخ و شیرین من
و دوباره همه حس و حالی که فقط من میدانم و خدا
و شاید ..
دوباره حسرت توام با شکرگذاری ...
دوباره دلتنگی برای روزهایی که مال من بود
و مثل قاصدکی در باد، از دست من رفت ....
پشیمان نیستم از راهی که رفتم
اما
سالهاست که در این فصل زیبا
دلتنگ خودم میشوم
دلتنگ روزهای شاد و بی دغدغه ..
روزهای پر از عشق و امید و نشاط
دلتنگ همین وبلاگ قدیمی و ساده و پر از خاطره
که شاید به لطف واتساپ و تلگرام و اینستا ،
دیگر به چشم کسی نمی آید
سالهاست که یک فاطمه غمگینِ متظاهر به شادی
همراه من است
دل نوشته ...
برچسب : نویسنده : 2najvaye682 بازدید : 93